سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بوی گل یاس


چه گویمت؟ که تو خود با خبر زحال منی

چو جان نهان شده در جسم پر ملال منی

چنین که میگذری تلخ بر من  از سر قهر

گمان برم که غم انگیز ماه و سال منی

چو آرزو به دلم خفته ای همیشه

حیف که آرزوی محال منی

از این غمی که چنین سینه سوز است

چه گویمت ؟ که تو خود با خبرزاحوال منی

 



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 11:29 صبح چهارشنبه 87/11/23
تو بگو ... ( )

باز با دردم مداوا می کنم...

 با دل دیوانه ام تا میکنم...

 می روی بی خداحافظ و من تو را در رویا پیدا می کنم..

 با خیال و رویا باز هم درد دوری را مداوا می کنم

 شعله عشق تو می سوزد مرا من فقط ان را تماشا می کنم 

باز هم از غم دوریت امروز رو فردا می کنم ...



حرف آخر : با دل دیونه تا میکنم
¤ مهربان| ساعت 8:58 صبح چهارشنبه 87/11/23
تو بگو ... ( )



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 7:48 صبح چهارشنبه 87/11/23
تو بگو ... ( )

من که چون گل باصفایم.پس چرا خوارم کنید؟

چون شود دلهایتان راضی  که  آزارم کنید؟

جمله ای شیرن به دلجویی اسیرم میکند

حال کاین اندک کند شادم . گرفتارم کنید

قید هستی دوش رنجور مرا آزرده کرد

تند خویم گربه لطف خود سبکبارم کنید

 



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 7:34 صبح چهارشنبه 87/11/23
تو بگو ... ( )

بیا تادوست داشتنو بهم هــدیه کنیم
بیا تا کــینه ها رو دور بریزیم

بیا تا به پای هم گــل بریزیم
بیا تا بوی بــهارو حس کنیم

بیا تا تو آسمون دلامـون پرواز کنیم
بیا تا دوباره غمخوار هم باشیم


بیا تا هم دل و هم زبــون بشیم
بیا تا از هم دیگه دور نبـــاشیم


     بیا تا یکی بشیم از هم دیــگه جدا نشیم



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 10:6 عصر دوشنبه 87/11/21
تو بگو ... ( )

بگذارید که از خانه به میخانه روم      گاهی از تنگدلی در پی پیمانه روم

بگذارید من گم شده لیلا گاهی      همجون مجنون به هوای دل دیونه روم

گاه گاهی بگذارید بر همنفسان     بهر تسکین دل سوخته مستانه روم

دلم از صحبت و دمسردی خویشان بگرفت    بگذارید زمانی بر بیگانه روم

بگذارید اگر هم زحقیقت سخنی است   من بی حوصله در قالب افسانه روم



حرف آخر : دلم از صحبت ودمسردی خویشان بگرفت
¤ مهربان| ساعت 9:20 عصر دوشنبه 87/11/21
تو بگو ... ( )

 

چون سایه دور از روی تو افتاده ام در کوی تو

چشم امیدم سوی تو وای از امید باطلم

لبریز اشکم جام کو؟ آن آب آتش فام کو؟

وان مایه آرام کو؟ تا چاره سازد مشکلم

در کا رعشقم یار دل آگاهم از اسرار دل

غافل نیم از کار دل  وزکار دنیا غافلم

درعشق ومستی داده ام بود ونبودم خویشتن

ای ساقی مستان بگو دیوانه ام یا عاقلم ؟

چون اشک می لرزاد دلم از موج گیسویی رها

یا آن که درتوفان غم .دریا دلم دریا دلم

........

 



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 7:17 عصر دوشنبه 87/11/21
تو بگو ... ( )

 

تو "یک" هستی و من "صفر" ،من باشم یا نباشم تو یک هستی... ولی

اگر تو نباشی من هیچم...!



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 9:27 عصر یکشنبه 87/11/20
تو بگو ... ( )



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 1:20 عصر یکشنبه 87/11/20
تو بگو ... ( )

بی تو دلتنگی به چشمانم سماجت می کند
وای دل چون کود کی بی تو لجاجت می کند

اشتیاق دیدن تو میل خاموشی نکرد
هیچوقت عشقت بدل فکر فراموشی نکرد

عشق من با تو به میزان تقد س می رسد
بی حضورت دل به سر حد تعرض می رسد

دوستت دارم برای من کلام تازه نیست
حد عشقت را برایم هیچ چیز اندازه نیست

در غیاب تو غریبانه فراغت می کشم
بر گذشت لحظه ها طرحی ز طاقت می کشم

چشمهایم را نگاه تو ضمانت می کند
گرمی دست مرادستت حمایت می کند

با تنفس در هوای تو هنوزم قانعم
ابتلای سینه را اینگونه از غم مانعم

چشمهای مهربان تو فراموشم نشد
هیچکس جز یاد تو بی تو هم آغوشم نشد

من تو را با التهاب سینه ام فهمیده ام
ساده گویم خویش را با بودنت سنجیده ام



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 10:14 صبح سه شنبه 87/11/8
تو بگو ... ( )

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >