سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بوی گل یاس



تنها امید زندگی ام یاد کن مرا
غمگین و دلشکسته شدم شاد کن مرا
در این خزان زرد غزلهای ناب
ویران شده بهار من اباد کن مرا
در گیر و دار عشق تو چون کوه مانده ای
کاهم اگر به چشم تو بر باد کن مرا
عاصی شدم از این سکوت غم انگیز بی صدا
بر بام شهر عاطفه فریاد کن مرا
این اخرین کلام دلم با نگاه توست
گاهی به احترام دلت یاد کن مرا



حرف آخر : غمگین و دلشکسته شدم شاد کن مرا
¤ مهربان| ساعت 6:59 عصر دوشنبه 88/9/30
تو بگو ... ( )

میری برو ولی بدون شاید از عشقت بمیرم

نیستی و بی تو تو شبا با عکسات آروم میگیرم

میری برو ولی بدون یکی خیلی دوست داره

خیلی هنوز دلش میخواد سر روی شونت بزاره

برو ولی اینو بدون همیشه غربت با منه

تموم خاطرات ما پائیزو آتیش میزنه

برو بدون تو بیکسیم نشدی یه سنگ صبور

نخواستی با من بمونی واسه یه بار حتی به زور

هرچی که از من دور میشی من به تو نزدیکترم

میری برو ولی بدون یکی خیلی دوست داره

خیلی هنوز دلش میخواد سر روی شونت بزاره


حرف آخر : هرچی که از من دور میشی من به تو نزدیکترم
¤ مهربان| ساعت 9:18 صبح دوشنبه 88/9/30
تو بگو ... ( )


من پر از احساس رفتن با توام تا بی نهایت
بی تو اما کوله بارم مونده خالی ازمحبت
من پر از شوق رسیدن به تو که چشمه نوری
تو برای من همیشه مثل راه بی عبوری
بیا با من همسفر باش اگه تو رفیق راهی
بی تو پای رفتنم نیست
از گذر گاه سیاهی



حرف آخر : با توام تا بی نهایت ...
¤ مهربان| ساعت 7:34 صبح یکشنبه 88/9/29
تو بگو ... ( )

نمی ترسم من از اینکه هوا بارونی بشه
نمی ترسم که دلم تو شبا زندونی بشه
من از این می ترسم از یاد تو یه روزی برم
واسه تو دل بریدن کار آسونی بشه
من از این دلهره دارم که بمیرم از غمت
اما بیخیالی با تو یار جون جونی بشی
ترسم اینه یه بادی به وزه تو باغ ما
که هوای داغ دلم قلب ما زمستونی بشه
ترسم اینه که تو ندونی تو دلم چی میگذره
اشک شوق تو بریزه...اشک من خونی بشه


حرف آخر : تو ندونی تو دلم چی میگذره
¤ مهربان| ساعت 7:57 صبح شنبه 88/9/28
تو بگو ... ( )

باز هم ثانیه ها اسم تو را جار زدن

و دقایق همه امشب به تو تکرار زدن

و سکوتی که در این عقربه ها می چرخید

نکند در دل تو اسم مرا دار زدن



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 9:26 عصر پنج شنبه 88/9/26
تو بگو ... ( )

بی تو تعبیری برای خواب خیس گریه ها نیست

رد پایی از پرنده  توهوای باغ ما نیست

ای برای بی تو بودن

گریه بهترین بهانه

رفتی و گرفت به دستم
دامن آه شبانه

رو به غربت غروبه افق
نگام همیشه

شب بارونی چشمام 

مونده اینجا 

پشت شیشه



حرف آخر : ای برای بی تو بودن گریه بهترین بهانه
¤ مهربان| ساعت 4:13 عصر پنج شنبه 88/9/26
تو بگو ... ( )

مرا سنگ صبوری بود روزی
زمستان را سبویی بود روزی

مرا درد و فقانی بود روزی  

زاشکم اه و دادی بودروزی

مرا یاس خوش بویی هم نوا کرد

ز دل غم و دردم سوا کرد

مرا با اطلسی هم خانه کردند

ز دل هم مرا دیوانه کردند

مرا باآب باران شسته بودند

چو آهو در کوهساران کشته بودند

مرا باب تمنا بود روزی 

ز تنهایی ماوا بود روزی

مرا سنگ صبورم را شکستند

مرا تنهای تنها باز بستند



حرف آخر : مرا با یاس خوش بویی هم نوا بود روزی ..
¤ مهربان| ساعت 7:55 صبح پنج شنبه 88/9/26
تو بگو ... ( )




حرف آخر : چرا من امروز میسوزم ..!
¤ مهربان| ساعت 8:2 صبح چهارشنبه 88/9/25
تو بگو ... ( )

عکستوامشب دوباره توی آسمون کشیدم
توی چشمای قشنگت باز همه دنیامو دیدم

شیشه تنهاییمو من واسه عشق تو شکستم

قصه از اینجا شروع شد که دلم رو به تو بستم

بیش از این که فکر میکردم با تو خو کرده نفسهام

تو رو میخوام قد دنیا تکیه کن به قلب تنهام

تو همونی که یه عمری گشتمو پیت دویدم

تا غروب رفتم و این بار به طلوع تو رسیدم

دستتو گذاشتی آخر توی این دستای سردم

حالا وقتشه بدونی که چه قدر عاشقت هستم


حرف آخر : تو همونی که یه عمری گشتمو پیت دویدم ...
¤ مهربان| ساعت 7:25 عصر سه شنبه 88/9/24
تو بگو ... ( )

میزند نبض دلم می رود پای تو دور
بغض دارد به تنم می پیچد
جنس دریا شده ام
غرق اشکی که فرو می ریزد
از دو چشمان ترم
کاش لرزش دستان مرا می دیدی
کاش عشق مرا از نفسم می خواندی
لحظه رفتن تو
لحظه مردن احساس من است


حرف آخر : کاش لرزش دستان مرا می دیدی
¤ مهربان| ساعت 3:48 عصر سه شنبه 88/9/24
تو بگو ... ( )

   1   2   3   4      >