سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بوی گل یاس


تو نشنیدی , صدات کردم --- نمی دیدی نگات کردم

نمی دیدی نگات کردم

ازت خواستم , نفهمیدی ---- چی می خواستم نپرسیدی

چی می خواستم نپرسیدی

تو دنیای خودت بودی ومی رفتی _ تو دائم زیر لب چیزی رو میگفتی

تو روی آسمونها در سفر بودی _ همش آشفته و آسیمه سر بودی

حالا از من می پرسی من کجا بودم _ مگه یک لحظه من از تو جدا بودم

مگه یک لحظه من از تو جدا بودم

تو که عزم دیار عشقو کردی .. که تا عاشق نشد دل بر نگردی

تو که نامهربونی پرپرت کرد ..  گل عشقو ولی پر پر نکردی

چرا از گذر سینه ی ما گذر نکردی چرا این عاشق آشفته رو خبر نکردی

 



حرف آخر : چرا این عاشق آشفته رو خبر نکردی.
¤ مهربان| ساعت 4:34 عصر دوشنبه 87/12/19
تو بگو ... ( )