سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بوی گل یاس


یه عطش مونده به دریا / یه قدم مونده به رویا /

 یه نفس مونده به آواز / یه غزل مونده به پرواز /

یه ترانه مونده تا یار / یه طنین مونده به آوار /

 یه ستاره مونده تا روز / یه سفر مونده به دیروز /

 بگو تا لحظه دیدار چند تا لب ریختگی مونده /

چند تا بغض تلخ نشکن،چند تا آواز نخونده /

 می گذرم از این گذرگاه،واسه پیدا کردن ماه /

 واسه کشف آخرین زخم،تا پل معلق اخم /

 سر میرم تا لب بارون،تا شب گریه مجنون /

یه عطش مونده به دریا / یه قدم مونده به رویا /

یه نفس مونده به آواز / یه غزل مونده به پرواز /

یه ترانه مونده تا یار / یه طنین مونده به آوار /

 یه ستاره مونده تا روز / یه سفر مونده به دیروز /



حرف آخر : واسه پیدا کردن ماه، میگذرم از این گذرگاه
¤ مهربان| ساعت 8:59 عصر شنبه 87/10/21
تو بگو ... ( )

از حسودی نمی تونم دست خدا بسپرمت

می خوام یه بار از ته قلب بازم بگی دوست دارمت

انروز چه صمیمی با من دست دادی

تنها تو دست دادی من هر چه هست دادم  

اونی که تنهاش می زاری یه وقتایی با غمت

انقد ولی دیوونته که باز میمونه مهربون ت

یه وقتا مهربون گفتنت خودش واسم یه عالمه

یه وقتا صبر و حوصه لت حتی واسه منم کمه

.......



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 8:3 عصر شنبه 87/10/21
تو بگو ... ( )



حرف آخر : تو بزار.
¤ مهربان| ساعت 11:32 عصر جمعه 87/10/20
تو بگو ... ( )

زندگــــی یعنی نشاندن لبخند بر لب دلشکستـــــــه ای

زندگــــی یعنـــی ستــــــــــــردن اشگ از گونه ای

زندگــی یعنـــــی برداشتــــــــــن بار غم از شانه ای

زندگی یعنی شکفتن در سرزمین قلبــــــها ، همچـون گلی

زنـــدگی یعنی محبــــــت ، مهربـــــــــانی ، عاشقی

زنــدگی یعنی صـــــــــداقت ، سادگــــــی و همدلی



حرف آخر : زندگی یعنی...
¤ مهربان| ساعت 11:12 عصر جمعه 87/10/20
تو بگو ... ( )

 

 

این مثنوی حدیث پریشانی من است

بشنو که سوگ نامه ویرانی من است

امشب نه اینکه شام غریبان گرفته ام

بلکه به یمن آمدنت جان گرفته ام

گفتی غزل بگو غزلم شور و حال مرد

بعد از تو حس شعر فنا شد خیال مرد

گفتم مرو که تیره شود زندگانی ام

با رفتنت به خاک سیه می نشانی ام

گفتی زمین مجال رسیدن نمی دهد

بر چشم باد فرصت دیدن نمی دهد

وقتی نقاب محور یک رنگ بودن است

معیار مهر ورزیمان سنگ بودن است

دیگر چه جای دل خوشی و عشق بازی است

اصلا کدام احمق از این عشق راضی است

این عشق نیست ، فاجعه قرن آهن است

من بودنی که عا قبتش نیست بودن است

حالا به حرفهایه غریبت رسیده ام

فهمیده ام که خوب تو را بد شنیده ام

حق با تو بود از غمه غربت شکسته ام

بگذار صادقانه بگویم که خسته ام

***

 



حرف آخر : بعدتوحس شعرفنا شد، خیال مرد
¤ مهربان| ساعت 4:50 عصر جمعه 87/10/20
تو بگو ... ( )

 

گاهی خیال می کنم از من بریده ای
بهتر ز من برای دلت بر گزیده ای
از خود سؤال می کنم آیا چه کرده ام
در فکر فرو میروم از من چه دیده ای
فرصت نمی دهی که کمی در دل کنم
گویا از این نمونه مکرر شنیده ای
از من عبور می کنی و دم نمی زنی
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای



حرف آخر : دلتنگم دیدار تو دمان من است، بی رنگ رخت زمانه زندان من است
¤ مهربان| ساعت 11:8 صبح جمعه 87/10/20
تو بگو ... ( )

تاهمسفرم عشق است در جاده تنهایی
از دست نخواهم داد دامان شکیبایی
تا من به تو دل دادم افسانه شده یادم
چون حافظ و مولانا در رندی و شیدایی
از عشق تو سهم من ،همواره همین بوده است
رسوایی و حیرانی ، حیرانی و رسوایی
تو آتش و من دودم ،دریا تو و من رودم
هرچند محال اما ، چیزی است تماشایی
چندی است که پیوندی است پیوند خوشایندی است
بین تو و آیینه ،آیینه و زیبایی
من دستم و تو بخشش ، تو هدیه و تو خواهش
من زین سو و تو زان سو ،می آیم و می آیی
بی ساحل آغوشت آغوش سحرپوشت
چندی است که طوفانی است ،این دیده دریایی



حرف آخر : ازدست نخواهم داد دامان شکیبایی
¤ مهربان| ساعت 10:58 صبح جمعه 87/10/20
تو بگو ... ( )

 

هر نفس فقط تورو بهونه دارم

......



حرف آخر : دوستت دارم
¤ مهربان| ساعت 8:45 صبح جمعه 87/10/20
تو بگو ... ( )

   تو رسیدی شب سفر کرد

شب چشمات در بدر کرد

تو رسیدی چو گــــل صبح

عشق تو قلب من اثر کرد



حرف آخر : وقتی تو بیایی..
¤ مهربان| ساعت 8:32 صبح جمعه 87/10/20
تو بگو ... ( )

 

رفیق من، سنگ صبور غم هام
به دیدنم بیا، که خیلی تنهام
هیشکی نمی فهمه، چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم
مجنونم و دل زده از لیلی ها
خیلی دلم گرفته از خیلی ها
نمونده از جوونی هام نشونی
پیر شدم، پیر تو ای جوونی
تنهایی بی سنگ صبور
خونه سرد و سوت و کور
توی شبات ستاره نیست
 موندی و راه چاره نیست
اگر چه هیچ کس نیومد
 به تنهائیت سری نزد
اما تو کوه درد باش
 طاقت بیار و مرد باش...
اگر بیای همون جوری که بودی
کم میارن حسودا از حسودی
صدای سازم همه جا پر شده
هر کی شنیده از خودش بی خوده
اما خودم پر شدم از گلایه
هیچی ازم نمونده جز یه سایه
سایه ای که خالی از عشق و امید
همیشه محتاجه به نور خورشید

 



حرف آخر : پرشدم از گلایه هیچی نمونده ازم جز سایه
¤ مهربان| ساعت 8:38 عصر پنج شنبه 87/10/19
تو بگو ... ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >