سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بوی گل یاس


تو آن زیبایی که هر دم من از عشقت پریشانم
تو آن بیتی که در شعرم تو را هر لحظه می خوانم
تویی آن گوهر نایاب که در دل همچو یک عشقی
منم دیوانه ی مجنون که عشق را ساده می دانم
وفای تو به این عاشق به یک دنیا می ارزد
تو را همراه آوازم همیشه دوست می دارم
بمان با من که می دانی ز تنهایی گریزانم
نمی دانم که می گوید که نیست عاشق تر از شیرین ؟!

اگر شیرین عاشق بود من عاشق تر از آنم
بدون تو چه می دانی نگاهم سرد و بی روح است
بیا بنگر که بی رویت چگونه سر در گریبانم
تو خورشیدی فروزنده که بر دنیا می تابی
منم شمعی سوزنده که دیگر رو به پایانم
منم در خود فرو مرده که غرق درد و اندوهم
در این ویرانی غربت اسیر دست طوفانم
به شوق تو شبی برفی دلم آتشفشان عشق
هوا سرد و مه و ابری کنارت خیس بارانم
هراسی نیست از این سرما که دستات شعله ی گرماست
تو باشی غصه ای نیست از شب و روز غربتم
پناهم باش و با من باش که اینک دل به تو بستم
از این دلبستگی با خود مکن هرگز پشیمانم

چه نزدیک مثل نفس در سینه جریان داری و من چه لبریزم از تو..!



حرف آخر : بنگر که من چه لبریزم از تو
¤ مهربان| ساعت 2:18 عصر دوشنبه 88/1/24
تو بگو ... ( )