سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بوی گل یاس


امشب زغمت میان خون خواهم خفت
و زبستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست
تا درنگرد که بی تو چون خواهم خفت


حرف آخر : باور نداری خیالت را بفرست .
¤ مهربان| ساعت 11:7 عصر چهارشنبه 88/7/15
تو بگو ... ( )

صدایت را می خواهم ... تا موسیقی سکوت لحظه هایم باشد
نگاهت را می خواهم ... تا روشنی چشمهای خسته ام باشد
وجودت را می خواهم ... تا گرمای قندیل آغوشم باشد
خیالت را می خواهم ... تا نوازشگر بی کسی اشکهایم باشد
                             ... و ...
تنها خنده هایت را میخواهم ... تا مرحم کهنه زخمهای زندگی ام باشد
                        آری تنها تو را می خواهم
.


حرف آخر : صدایت/نگاهت/وجودت/خیالت/دستاهایت/خنده هایت _همه و همه را میخواهم
¤ مهربان| ساعت 9:9 صبح چهارشنبه 88/7/15
تو بگو ... ( )

ای دل تنها چیه
چشم انتظاری

باز یه لحظه یه
دم آروم نداری

نه مثل زمستون تو
حسرت بهاری

باز عشقت خیمه زد
رو گونه ام

باز یادت آتیش زد به آشیونم

باز بی تو باید
تنها بمونم

بیا سکوت لبهات
هنوز حرمت خونه ست

پرنده دل من هنوز
بی آشیونست

بیا پر از امیده
هنوز ،این دل خسته هنوز،

واسه چشمات پای
عشقت نشسته



حرف آخر : باز یه لحظه یه دم آروم نداری دل من ..
¤ مهربان| ساعت 6:20 عصر سه شنبه 88/7/14
تو بگو ... ( )

ای همنفس من سربزار رو دوشم
چشمه سار خشکم باز میخوام بجوشم

جون دادی به روزهام تو با یک اشاره
اومدم به دنیا با عشقت دوباره

من سالهای ساله بی تو مونده بودم
از زندگی خویش رودست خورده بودم

بامن که نشستی در اوج نشستم
سر بزار رو دوشم تا بگم کی هستم

ای خالق هستی اون خدای من شد
با آنکه یه عمره من خدا پرستم



حرف آخر : ای خالق هستی اون خدای من شد
¤ مهربان| ساعت 10:22 صبح دوشنبه 88/7/13
تو بگو ... ( )

یه آسمون آبی یه دشت پر
شقایق

یا شبی پر از ستاره یه
رودخونه یه قایق

به زیر نور مهتاب قشنگترین
دقایق

این لحظه های اوجه برای
قلب یه عاشق

ازروزی که من عاشقم دنیا برام آفتابیه

برای دل خوشی هام یه شاخه
گل کافیه

امروز که من عاشقم دنیا
برام آفتابی

برای دلخوشی هام یه شاخه
گل کافیه

آفتاب میگه به مهتاب بیدار
شو ای دیونه

این قصه ی یه عشقه یه عشقه
که میمونه

نگاه کنید به کوهها سپیده
دم رسیده عشقی به قشنگی هرگز کسی ندیده



حرف آخر : برای دلخوشی هام یه شاخه گل کافیه
¤ مهربان| ساعت 8:25 صبح یکشنبه 88/7/12
تو بگو ... ( )

اگه عاشق و مستم  ... اگه دیونه هستم
اگه خالیه دستم  ...  اگه بت می پرستم

اگه خوبم بدم اینم که هستم نمیدونی بدون
فقط تورو می پرستم

اره دل به تو بستم فقط تورو می پرستم
بیا از من و تو ما بسازیم بیا از قطره ها دریا بسازیم
بیا دستاتو بزار توی دستم که جز تو از همه خسته ی خستم
بجز تو دلم عشق کسی نیست بجز تو در سر من هواسی نیست
همون لحظه که من دل به تو بستم با عهد تو هزار عهد و شکستم



حرف آخر : بجز تو از همه خسته ی خستم
¤ مهربان| ساعت 2:28 عصر شنبه 88/7/11
تو بگو ... ( )

زخمی تر از همیشه از درد دل سپردن
سرخورده بودم از عشق در انتظار مردن
با قامتی شکسته از کوله بار غربت
در جستجوی مرحم راهی شدم زیارت
رفتم برای گریه رفتم برای فریاد
مرحم مراد من بود کعبه تورو بهم داد
ای از خدا رسیده ای که تمام عشقی
در جسم خالی من روح کلام عشقی
  پیش تو مث کاهم تو مث کهربایی
 هر ذره از دلم رو با بوسه زدی پیوند
 این چینی شکسته از تو گرفته پیوند
ای تکه گاه گریه ای هم صدای فریاد
ای اسم تازه من کعبه تورو به من داد


حرف آخر : طوفان حریف من نیست وقتی تو ناخدایی ...
¤ مهربان| ساعت 5:58 عصر جمعه 88/7/10
تو بگو ... ( )

گریه بی سبب نیست کار یه شب دو شب نیست
اگه شیرینه کامم از طمع رطب نیست
در خویش نظر کردم گل خواب خبر کردم
از ساقی گذر کردم سوی عشق سفر کردم
من سوختن و دوست دارم افروختن و دوست دارم
در مکتب دل باختن آموختن و دوست دارم
بی شعله ی خواستن من اجاق سردم
اگه عاشقی درده من عاشق دردم
ای عشق نهان سوز از خود بدردم کن
ای شعله سرکش از بد بدترم کن




حرف آخر : ای شعله سرکش از بد بدترم کن ..
¤ مهربان| ساعت 2:24 عصر جمعه 88/7/10
تو بگو ... ( )




واسه یه قطره عشقت
یه دریا عاشق هستم
دریا گمه تو عشقم
یه دنیا عاشق هستم
من عاشقم عاشق ... با تو خوشم با تو
تو خواب و بیداری ... فقط تو باش با من





حرف آخر : فقط تو باش با من .
¤ مهربان| ساعت 10:15 صبح پنج شنبه 88/7/9
تو بگو ... ( )

بخاطر روی زیبای تو بود

که نگاهم بروی هیچ کس خیره نماند

بخاطر دستان پر مهر و گرم تو بود

که دستان هیچ کس را در هم نفشردم

به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود

که حرفهای هیچ کس را باور نداشتم

به خاطر دل پاک تو بود

که پاکی باران را درک نکردم

به خاطر عشق بی ریای تو بود

که عشق هیچ کس را بی ریا نداستم

به خاطر صدای دلنشین تو بود

که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست

و به خاطرخود تو بود

فقط به خاطر تو



حرف آخر : بخاطر دستان پر مهر و گرم تو ..
¤ مهربان| ساعت 6:28 عصر سه شنبه 88/7/7
تو بگو ... ( )

<      1   2   3   4      >