سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بوی گل یاس


پیش پای تو نو بهارم، بامن از گلها بگو ...
پشت پرچینهای باغ از رقص بلبلها بگو...
از شمیم عطر گلها زباغستان دل بگو ...
از شقایق های عاشق ، عطر سنبلها بگو ...
از غرور غنچه امید و این دلهای وابسته بگو ...
با من از رگبار باران بیقراریهای ابرها بگو ...
از تلاطمهای دریا ، صبر ساحلها بگو ...
از پرپر شدن هزاران گل در این خاک بگو ...
بازهم از ریشه جوشان این گلها بگو ...
از لب خندان اشک شوق گلهای سرخ بگو ...
کاروان گل رسید ، از عشق محملها بگو ...
از گل محمدی که می راند مرا تا خاطره بگو ...
از من و تو ، شعله جانسوز محفلها بگو ...



حرف آخر : پیش پای تو نو بهارم .
¤ مهربان| ساعت 9:58 صبح شنبه 88/4/20
تو بگو ... ( )

دوباره من دوباره تو

دو همنفس دو همزبون

دوباره عشق دوباره ما

دو همسفر دو همصدا

تو ای پایان تنهائی پناه آخر من باش

تو این شب مرگی پائیز بهار باور من باش

بزار با مشرق چشمات شبم روشنترین باشه

می خوام آئینه خونه با چشمات همنشین باشه



حرف آخر : ای پایان تنهائی پناه آخر من باش
¤ مهربان| ساعت 8:43 عصر پنج شنبه 88/4/18
تو بگو ... ( )

دلم از تو میخونه میخونه عاشقونه برای تو میمیرم
میخونم عاشقونه برای تو میمیرم فقط خدا میدونه
کاش تو بشی سازم صدای قلبم درمونه دردم
کاش .. کاش ..
کاش توبشی رازم ای گل نازم پرپروازم
حالا چشمامو بستم دل به تو بستم
دیگه شدم دیونه فقط خدا میدونه
فقط خدا میدونه


حرف آخر : برای تو میمیرم فقط خدا میدونه
¤ مهربان| ساعت 4:53 عصر پنج شنبه 88/4/18
تو بگو ... ( )

صبح
گاهان با خیالت
با دلی پراز رمز  و راز
با نسیم خوشبوی جانت  
نفسی که عطر ترا دارد
آغاز میکنم بودنم را
گل یاس نگاهت در جانم خانه کرده
رنگ چشمان تو رنگ آسمانم شده
حرف اولم، حرف آخرم تویی
صدایم صدای توست
چشمانم ترا جستجو میکند 
گریه ام رود خانه نامت شده
خنده ام ترا صدا میزند
من در وادی تنهاییم ترا می خواهم
آیا یاد داری مرا
آنزمان که دل را بتو باختم
یاد داری ...



حرف آخر : من در وادی تنهاییم ترا می خواهم
¤ مهربان| ساعت 7:42 صبح پنج شنبه 88/4/18
تو بگو ... ( )

دیدم که تو
دریایی و من رود شدم

در وسعت چشمان
تو محدود شدم

آن روز که در
آتش عشق افتادم

سر سبز تر از آتش نمرود شدم...


حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 7:27 صبح پنج شنبه 88/4/18
تو بگو ... ( )

چقدر آسون میرند اما اون لحظه
هایی که تورو دارم

ساعت انگارحتی نداره چشم دیدنه
تورو کنارم

تا میام با تو جون بگیرم تا
میخوام باهات آروم بگیرم

میرسه وقت تلخ رفتن میبری قلبمو-
جونم میمیرم

چقدر آروم میرند اما اون لحظه
هایی که از تو دورم

وقتی یادت تو دلم میشه دیگه
تنها سنگ صبورم

توواسه این دل مث بهاری پرازشادابی
وقشنگی

تا میری از پیش من اما میگیره
قلبم از پاییز دلتنگی



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 2:29 عصر چهارشنبه 88/4/17
تو بگو ... ( )

شب و تنهایی غربت - تو چشمام اشک پر از خون

یه دل شکسته از یاد- یه دله پرغم و داغون

انتظار از تو ندارم -- منو تنها جا بزاری

تک تنها توی دنیا-- تو منو دوستم نداری

هر کی جدا کرد توروازمن --الهی غصه بگیره

توی تنهایی غربت -- بی کس بی یاد بمیره

بی تو وحسرت دوری -- دل من داره میمیره

تا تو برگردی دوباره-- دل من آروم بگیره

کاشی بفهمی کی دوستش داشت گل مهر روکی برات
کاشت

کی تو غمها و تو غصه ت موند واشکاتو برداشت

اما اون هنوز تو خیالش --تورو تنها نمیزاره

منتظره به یادت مونده -- تا تو برگردی
دوباره



حرف آخر : تا تو برگردی دوباره
¤ مهربان| ساعت 8:57 عصر سه شنبه 88/4/16
تو بگو ... ( )




هنوز از یادت تنهایم به دیدار تو می آیم  باز می آییم
اگر که فرصتی باشد مجال صحبتی باشد
 حرف خواهم زد حرف خواهم زد






حرف آخر : به دیدار تو باز می آییم __ منو باور کن
¤ مهربان| ساعت 1:39 عصر سه شنبه 88/4/16
تو بگو ... ( )

برام دعا کن عشق من...همین روزا بمیرم

آخه دارم از رفتنت ...بد جوری گر می گیرم

دعا کنم که این نفس...تموم شه تا سپیده

کسی نفهمه عاشقت...چی تا سحر کشیده

برام دعا کن عشق من...همین روزا بمیرم


حرف آخر : همین روزااا
¤ مهربان| ساعت 12:55 عصر سه شنبه 88/4/16
تو بگو ... ( )

پیداست هنوز شقایق نشدی

زندانی زندان دقایق نشدی

وقتی که مرا از دل خود می رانی

  یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی

زرد است که لبریز حقایق شده است

تلخ است که با درد موافق شده است

شاعر نشدی وگر نه می فهمیدی

پاییز بهاریست که عاشق شده است



حرف آخر : چرا شقایق نشدی
¤ مهربان| ساعت 7:14 عصر دوشنبه 88/4/15
تو بگو ... ( )

   1   2      >