سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بوی گل یاس


مرا بی یار و غمخوار آفریدند  ...  مرا بیمار- بیمار آفریدند
مرا با درد عشق سینه سوزی ... از اول ، بی پرستار آفریدند
مرا دایم قرین رنج کردند  ... چو گل ، در سایه ی خار آفریدند
مرا چون مرغ خوشخوانی در این باغ ... گرفتار - گرفتار آفریدند
مرا لبریز محنت ، خلق کردند ... مر از غصه سرشار آفریدند
مرا در بزم گیتی ، مات و مبهوت ... نه سر مست و نه هشیار آفریدند
مرا زشوق امید و یاسی ...  پی یک لحظه دیدار آفریدند


حرف آخر : پی یک لحظه دیدار آفریدند
¤ مهربان| ساعت 11:32 صبح شنبه 88/9/7
تو بگو ... ( )

بمان با من که من بی تو

صدای خسته دربادم،

در این اندوه بی پایان

بمان تنها تو در یادم،،

بیا ای دوست با من باش

که من تنهای تنهایم



حرف آخر : من بی تو ... سلطان غم هام
¤ مهربان| ساعت 12:18 عصر جمعه 88/9/6
تو بگو ... ( )


در میان خواب و رویاها پریشان کن مرا

یا که در انبوه شب هامان تو گریان کن مرا

من که بعد از تو خیالی بر دلم ننوشته ام

بازآ و غباری در بیابان کن مرا

ای بهار نی نی چشمان بی پروای من

در هوای زرد پاییزی تو باران کن مرا

تکه های قلبم را پله می سازم

در شب یلدایی طوفان تاریک زمین

یکدمی در خواب بنشین رهسپاران کن مرا

من به غیر از مهربانی باری نمی بینم به دوش

در هوای زرد پاییزی تو باران کن مرا


حرف آخر : در میان خواب و رویاها پریشان کن مرا
¤ مهربان| ساعت 12:10 عصر جمعه 88/9/6
تو بگو ... ( )


تو را یکدم اگر تنها ببینم ... تمام لذت دنیا ببینم

چه خواهد شد تو ای آفت جان ... به کام این دل شیدا ببینم
از آن می با لب من آشنا شد ... که تصویر تو در مینا ببینم
مرداد من تویی از هرچی خواهم ...  اگر زشت و اگر زیبا ببینم
چه با من کرد خواهد چشم مستت ... نگاهم کن عزیزتریم تا ببینم
چه هنگامی میان جمع خوبان ... تو را با قامت رعنا ببینم
فنای من اگر شرط وصالست ... همین حالا _ همین حالا ببینم
مرا نیمه جانی هست در تن ... نمی دانم تو رو آیا ببینم


حرف آخر : مراد من تویی از هر چه خواهم
¤ مهربان| ساعت 9:34 صبح یکشنبه 88/9/1
تو بگو ... ( )

<      1   2   3   4