سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بوی گل یاس


درکوچه پس کوچه های خیال همراه قاصدکی
در نسیم صبح سفرم را با چمدانی از آرزوها
آغاز کردم
من طلوعی تازه ام
میدانم
ستاره من غروب نمی کند
و تو آن ستاره درخشان من هستی


حرف آخر : ستاره من .. ..
¤ مهربان| ساعت 9:54 صبح یکشنبه 88/3/10
تو بگو ... ( )



هنوز برام همونی
همون نفس تو سینم
بگو تو بهترینی یا من عاشق ترینم

وقتی عطرت تو هوامه نفسات تو لحظه هامه چه جوری آروم بگیرم
وقتی هیشکی تو نمیشه تو نگات عشقه همیشه
چر اون وسط بمیرم



حرف آخر : هنوز برام همونی
¤ مهربان| ساعت 3:59 عصر سه شنبه 88/3/5
تو بگو ... ( )

دیدی که رسوا شد دلم

غرق تمنا شد دلم

دیدی که من با این دلم

بی آرزو عاشق شدم

با آن همه آزرده گی

ای وای اگه صیاد من

غافل شود از یاد من

قدرم نداند فریاد کنم زکوی او

من از دشنه گیسو خود بازم برهانم

وای از دردی که پایان ندارد

وای از دردی که درمان ندارد



حرف آخر : از گل شنیدم بوی او ... مستانه رفت سوی او
¤ مهربان| ساعت 8:23 صبح دوشنبه 88/3/4
تو بگو ... ( )