سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بوی گل یاس


در حضور خارها هم می شود یک یاس بود

در هیاهوی مترسک ها پر ازاحساس بود

میشود حتی برای دیدن پروانه ها

شیشه های مات یک متروکه را الماس بود

دست در دست پرنده بال در بال نسیم

ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود

                کاش می شد حرفی از "کاش می شد"هم نبود



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 5:50 عصر پنج شنبه 87/10/19
تو بگو ... ( )

 

در ســر بجز از عشق هوای دگرم نیست
غیر از گل یاد تو کسی دور و برم نیست
آشفتــه تـــر از زلــــف پریشان تو هستم
آرامشــــی از بهـــر دل در به درم نیست

تو سبـــز تــر از باغ بهــــاری و من اما
خشکیده گیاهم که دگر برگ و برم نیست
خون شـــد دل ســرگشته ام از تیغ جدایی
بر تـن بجز از زخمـــه صدها تبرم نیست
تقدیر من این بود که چون شمع بســـوزم
زین آتش جانسوز دریغــــا حــذرم نیست
مجنـــون صفـت آواره صحــرای جنـونم
وقتی که به کوی تو عزیزم گذری نیسـت
ترسم همه آن است پس از این همه دوری
آن روز بیـایـی کــه نشــــان و اثرم نیست

 



حرف آخر : جز یاد تو هوایی در سرم نیست
¤ مهربان| ساعت 8:5 عصر پنج شنبه 87/10/12
تو بگو ... ( )

چشـم من از دوریـت هم ارغــوانی ، هم ترست

منـتظـر مانده بیایـی طفلکـی خـوش بـاور است

 مـن کجـا و تـو کجـا چـه روزگـار مبهمـی ست

 فکر و ذکرم پیش تو، فکر تو جای دیگـر است

 آن گـل سرخی که دادی دست من پـژمرد، مُرد

 هر چه گل دادم به تو در دست هایت پرپرست...



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 5:52 عصر پنج شنبه 87/10/12
تو بگو ... ( )

با من بمان,

برای من بمان ,

پیشم بمان , تو که با لبخندت به من هستی دادی , با من بمان ,

بمان تا شکوه گذشته را زیباتتر سازیم , بمان تا راه نیمه رفته را به آخر برسانیم , بمان تا ....

خوب من , مهربانم در کنارم باش و مرهمی باش برای دلم ...

سخت محتاجم بوجودت



حرف آخر : برای من بمان .
¤ مهربان| ساعت 5:16 عصر پنج شنبه 87/10/12
تو بگو ... ( )

حالم بد نیست غم کم می خورم کم که نه! هر روز کم کم می خورم

آب می خواهم، سرابم می دهند عشق می ورزم عذابم می دهند

خود نمی دانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی؟ آفتاب!!!!

خنجری بر قلب بیمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند


دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست

سنگ را بستند و سگ آزاد شد یک شبه بیداد آمد داد شد

عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام

عشق اگر اینست مرتد می شوم خوب اگر اینست من بد می شوم

بس کن ای دل نابسامانی بس است کافرم! دیگر مسلمانی بس است

در میان خلق سر در گم شدم عاقبت آلوده ی مردم شدم

بعد ازاین بابی کسی خو می کنم هر چه در دل داشتم رو می کنم


حرف آخر : بعد از این ...
¤ مهربان| ساعت 4:39 عصر پنج شنبه 87/10/12
تو بگو ... ( )

 

نگاهت می کنم اما نمی فهمی نگاهم را

 

به اتش می کشی قلب پراز درد و گناهم را

 

اگر عشقم به فردا وا گذاری هیچ می دانی

 

همین امشب به پایان می برم اغاز راهم را

 

نمی دانم که بعد از مردنم دیگر چه خواهد شد

 

و فرصت پیش می اید ببخشی اشتباهم را

***

 

 



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 4:33 عصر پنج شنبه 87/10/12
تو بگو ... ( )



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 4:13 عصر پنج شنبه 87/10/12
تو بگو ... ( )

مرغ پا در بندم اما قدرت پرواز دارم

 

در قفس ماندم ولی طبع سخن پرداز دارم

 

گر چه با ایینه ها هم رازو دم سازم ولیکن

 

بس رقیبان ملامت گو و سنگ انداز دارم

 

پرده بردارم ز رازم اشک سرخ و روی زردم

 

محرم رازی ندارم ورنه صد ها راز دارم

 

دوست دارم از مروت دست درویشان بگیرم

 

نسیت اهی در بساطم ورنه دستی باز دارم



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 4:5 عصر پنج شنبه 87/10/12
تو بگو ... ( )

 نیایی تا قیامت انتظارت می کشم
***
منت عشق از نگاه پر شرارت می کشم
***
نازچندین ساله از چشم زیبایت می کشم
***
تا نفس باقیست اینجا انتظارت می کشم

****



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 5:29 عصر سه شنبه 87/10/10
تو بگو ... ( )

                                                         آینه پرسید که چرا دیر کرده است؟؟؟

نکند دل دیگری او را اسیر کرده است!!!

خندیدم گفتم او فقط اسیر من است

تنها دقایقی چند تاخیر کرده است

گفتم امروز هوا سرد بوده است

 شاید موعد قرار تغییر کرده است

خندید به سادگیم آیینه و گفت:

احساس پاک تورا زنجیر کرده است

گفتم از عشق من چنین سخن مگوی!

گفت خوابی سال ها دیر کرده است...

در آیینه به خود نگاه می کنم آه...

عشق تو عجیب مرا پیر کرده است

راست میگفت آینه که منتظر نباش

او برای همیشه دیر کرده است!!!

اوبرای همیشه دیر کرده است...

 



حرف آخر : عشق تو، غعجب، منو پیر کرده
¤ مهربان| ساعت 6:53 صبح دوشنبه 87/10/9
تو بگو ... ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >