سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بوی گل یاس


دوچشم تویه حادثه س که ازستاره سرتره

نجابتی تو چشماته که ابرومو میخره

خاطره ها مال خودم تموم شعرام مال تو

اگه بری تو قصه ها بازم میام سراغ تو

واسه چشمات پراازشعرم تو دلیل قصه هامی

هر نفسم نفس تو مث غم توی صدامی

نازکم از تو نوشتم گل من ترانه ای تو

مث تنهایی عاشق پرعاشقانه ای تو

منو ببر به شهرعشق گلایه هاتوخط بزن توارزوی اخری

اگه پرازمصیبتی غمها توهدیه کن به من تو ابروتو میخری

یه نیمه جون زخمیم بیا بیا نفس بده نفس تو یی هوا تویی

داغ چشاتو وا کن و ستاره هامو پس بده که مالک صدام تویی

               



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 2:34 عصر دوشنبه 87/9/25
تو بگو ... ( )

از توو فاصله و تو از تو حضوری دلتنگ

تنها مونده بغضی سنگین که تو سینه میزنه چنگ

این غم پنهونی من تو ندونستی که چه تلخه

 این تو خود شکستن من توندونستی چه سخته

کاشی بودی تا ببینی لحظه هام بی تو میمیرند

واسه ی با تونبودن انتقام ازمن میگیرند

حالاهمصدا با یادت شعرموندنو میخونم

میدونم که ناگریزی اما منتظر میمونم

 موندن من یه گریزه توهجوم ناامیدی

 



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 6:25 عصر یکشنبه 87/9/24
تو بگو ... ( )

***

وقتی نفس کشیدن هم واسش سخته !

وقتی قلبش سنگینی می کنه!

وقتی التماسشون میکنه ولی اشکاش هم باهاش قهرن!

وقتی دلش ناراحته ، انگار همه چیز ناراحته!

وقتی کلماتش یخ زدن!

وقتی توی چشمات نگاه می کنه و نمی تونه حرف بزنه !

بهترین کار اینه که اینجا بگه، بلکه ببینی که چقدر شرمنده اس

که چقدر …

کاش مثل وقتی که سر  انگشت ها  و سه تار حرف دل آدم رو می زنن ،

کلمات هم می تونستن که بگن

چقدر شرمنده اس ، که چقدر متأسفه

که چقدر…



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 9:3 عصر شنبه 87/9/23
تو بگو ... ( )

سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد

تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد

بیا ای ابر باران زا، میان شعرهای من

که بغض آشنای آسمان گریه می خواهد

بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم

و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد

چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی

که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد



حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 8:59 عصر شنبه 87/9/23
تو بگو ... ( )

تنها با گلها گویم غمها را
چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم

نه کسی آید نه کسی خواند
ز نگاهم هرگز راز من
بشنو امشب غم پنهانم
که سخنها گوید ساز من
تو ندانی تنها همه شب باگلها
سخن دل را میگویم من
چو نسیمی آرام که وزد بر بستان
همه گلها را میبویم من


حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 9:11 عصر سه شنبه 87/9/19
تو بگو ... ( )

تو همان عابری هستی
که خزان دلم را
با گام هایت
بهار عشق کردی
تو تکرار بارانی
و نگاهت تابلو قشنگ شبی زیباست
که مرا می خواند
دلم آواره توست


حرف آخر :
¤ مهربان| ساعت 3:16 عصر سه شنبه 87/9/19
تو بگو ... ( )

<      1   2   3