• وبلاگ : بوي گل ياس
  • يادداشت : پاييزم من ..
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + .... 

    اين مثنوي حديث پريشاني من است

    بشنو كه سوگ نامه ويراني من است

    امشب نه اينكه شام غريبان گرفته ام

    بلكه به يمن آمدنت جان گرفته ام

    گفتي غزل بگو غزلم شور و حال مرد

    بعد از تو حس شعر فنا شد خيال مرد

    گفتم مرو كه تيره شود زندگاني ام

    با رفتنت به خاك سيه مي نشاني ام

    گفتي زمين مجال رسيدن نمي دهد

    بر چشم باد فرصت ديدن نمي دهد

    وقتي نقاب محور يك رنگ بودن است

    معيار مهر ورزيمان سنگ بودن است

    ديگر چه جاي دل خوشي و عشق بازي است

    اصلا كدام احمق از اين عشق راضي است

    اين عشق نيست ، فاجعه قرن آهن است

    من بودني كه عا قبتش نيست بودن است

    حالا به حرفهايه غريبت رسيده ام

    فهميده ام كه خوب تو را بد شنيده ام

    حق با تو بود از غمه غربت شكسته ام

    بگذار صادقانه بگويم كه خسته ام